شیوه امتیازگیری رضاخان از انگلیسیها؛ چرا همه میزدند توی سر تقیزاده؟
«حسن تقیزاده» را در تاریخ معاصر ایران شخصیتی بحثبرانگیز دانستهاند. دلیلش هم این است که حرفی میزد که جالب بود و بعد کار دیگری میکرد که خیانت بود. تقیزاده نان به نرخ روز میخورد و در حالی که از نداشتن «شجاعت اخلاقی و استقامت و استواری و مقاومت در برابر ارباب قدرت» در میان ایرانیان شکایت میکرد خودش «اهل تسلیم و زبونی» بود. مشکل دیگرش اینکه «ندید بدید» بود؛ در این حد که یکبار رفت فرنگ و بازگشت و بهکلی دگرگون شد و گفت: «ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس!»
شاید باورش سخت باشد، اما تقیزاده در نشریه کاوه در سال 1298 شمسی بهصراحت چنین نوشته بود: «امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطندوستان ایران با تمام قوا باید در راه آن بکوشند... قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا (جز از زبان) و کنارگذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را وطنپرستی کاذب توان خواند... این است عقیده نگارنده این سطور در خط خدمت به ایران و همچنین برای آنان که بهواسطه تجارب علمی و سیاسی زیاد با نویسنده همعقیدهاند که ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس!»
«تقیزاده» آدمی «ندید بدید» بود و نمونه کامل روشنفکر غربزده که جامعه را به بیراهه کشید
قرارداد دارسی رفت داخل بخاری!
معلوم است با روحیه تجددخواه و فرنگیمآب که تقیزاده داشت، طرفدار رضاخان بود و برای قدرت گرفتنش تبلیغ میکرد و اینطوری شد وزیر مالیه. اما ماجرای «قرارداد 1933» چه بود؟ مظفرالدین قاجار امتیاز استخراج نفت ایران را در سال 1280 شمسی برای 60 سال داده بود به «ویلیام ناکس دارسی» و کلی شرط و شروط را پذیرفته بود و امتیاز جانبی داده بود و خیلی از درباریان نیز این وسط رشوه گرفته بودند و آخرسر قرار بود سالانه 16 درصد عایدات فروش نفت نصیب ایران شود. حدود 30 سال از این قرارداد گذشته بود و «شرکت نفت ایران و انگلیس» طبق روال تاریخی انگلیسیهای مقیم ایران! در کار اما و اگر میآورد و مبالغی کمتر از تعهدش به ایران میپرداخت.
رضاخان هم عصبانی شد و فرصت را غنیمت دانست تا قرارداد جدیدی بنویسد و خودش با انگلیسیها طرف شود. انگلیسیها هم خوششان آمد؛ چون قرارداد قبلی خیلی سود داشت و نصفش رفته بود و قرارداد جدید با مدت طولانیتر میخواستند و البته شرایط جدیدی هم داشتند.
برای شروع کار، رضاخان قرارداد دارسی را در جلسه هیأت دولت جلوی وزرایش انداخت در بخاری و دعوا شد. بعد آشتی شد و یک گروه از طرف ایران از جمله تقیزاده که وزیر مالیه بود، رفتند و با انگلیسیها نشستند، ولی به نتیجه نرسیدند و انگلیسیها تهدید کردند که از ایران میروند که میروند. تا اینکه رضاخان گفت بیایید پیش خودم و جلسه بگذارید. این جلسه جواب داد و به نتیجه رسید و «قرارداد 1933» امضا شد که باز هم 60 ساله بود و شرایط جدید داشت و آنقدر پیچیده بود که کسی آنموقع نفهمید چه شده؛ روزگار بیخبری بود دیگر، کی به کی بود! تازه تبلیغ هم شد که بله، رضاخان امتیاز ننگین دارسی را باطل کرد و از انگلیسیها امتیاز گرفت!
نفت از ایران، سود برای انگلستان!
همه میزدند توی سر تقیزاده!
انگلیسیها که معلوم است به رضاخان امتیاز نمیدادند و با وضعی که ایرانِ آنروزها داشت، اصلا احتیاجی هم به باجدادن نداشتند خیلی راحت و در آرامش کامل کار نفت را به همان روال سابق ولی با شرایط جدید و امتیازات جدید ادامه دادند و خیلی نگذشت که در ایران همه فهمیدند این یکی قرارداد از قبلی هم بدتر است. بله، تقیزاده هم معروف شده بود به عامل امضای قرارداد و همه زدند توی سرش که خیانت کردی. در این حد همه ناراحت بودند که «محمد مصدق» در سال 1323 شمسی در مجلس گفت: «اگر امتیاز دارسی تمدید نشده بود در سال 1961 [میلادی] دولت نهتنها به صدی شانزده عایدات حق داشت بلکه صدی صد عایدات حق دولت بود... بنابراین صدی 84 از عایدات که در 1961 حق دولت میشده و بر طبق قرارداد جدید کمپانی آن را تا 32 سال دیگر میبرد 126 میلیون لیره انگلیسی از قرار 128 ریال 16128000000 ریال می شود و تاریخ عالم نشان نمیدهد که یکی از افراد مملکت به وطن خود در یک معامله شانزده بیلیون[میلیارد] و یکصد و بیست وهشت میلیون ریال ضرر زده باشد و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند.»
رضاخان در قرارداد نفتی اول خیلی طوفانی شروع کرد و بعد به قول «تقیزاده» وا زد!
رضاخان یکمرتبه سست شد
تقیزاده همیشه خوب و جذاب حرف میزد و حرفهای گنده گنده میزد و طرفدار پهلوی هم بود و هیچوقت بیکار نمیماند و همیشه دستش در وزارتی یا سفارتی بند بود. از قضای روزگار در سال 1327 شمسی نماینده مجلس بود و بالاخره از شدت سرزنشها کاسه صبرش لبریز شد و فرمود: در آن وقت مذاکرات، تمدید را پیش آوردند و من خیلی ملول شدم ولی چاره نبود! من در این کار هیچگونه دخالتی نداشتهام، جز آنکه امضای من پای آن ورقه است! من شخصا هیچ وقت راضی به تمدید مدت نبودم و دیگران هم نبودند و اگر قصوری یا اشتباهی شده تقصیر «آلت فعل» نبوده، تقصیر فاعل بوده.
در گذر تاریخ معلوم شد «قرارداد 1933» از قرارداد دارسی هم بدتر بود
تقیزاده در اواخر عمر یک یادداشت هم نوشت و سفارش کرد پس از مرگش منتشر کنند تا لااقل آیندگان بدانند در این مملکت چه خبر بود و قرارداد ننگین رضاخانی چطور امضا شد. وی نوشته است: «وقتی [با نمایندگان شرکت نفت] بحث شد، توافق میکردیم. در آن آخر آنها گفتند خب همه آن را قبول میکنیم؛ اما امتیاز جدید... یک شصت سال دیگر تمدید شود. گفتیم محال است... آنها هم گفتند ما غیر از این اگر باشد چمدانهایمان را میبندیم و میرویم. این بود که [جان کَدمَن، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس] فردای آن روز رفت پیش رضاشاه به عنوان خداحافظی. گفت سودای [معامله] ما با وزرای شما نمیشود. رضاشاه بهاصطلاح حُقه زد. گفت چه شده که شما میروید. این طور نمیشود. یک جلسه پیشِ [در حضور] من باشد. مثل این که خبر ندارد، در حالی که مرحوم داور گفت که ما [گزارش مذاکرات] را ساعت به ساعت میگفتیم... یک جلسه کردند... [کَدمَن] گفت ما با آقایان در خیلی چیزها کنار آمدیم... تقاضای ما این است که مدت شصت سال [از حالا تمدید کنید] یعنی سی سال علاوه بر مدت امتیاز دارسی. رضاشاه... گفت محال است. ابدا ابدا نمیشود. ما این همه در این مدت... لعنت کردهایم به آنکسی که این امتیاز را داده میخواهید شصت سال دیگر به ما لعنت کنند... رئیس کمپانی گفت که معنی این است که نمیشود. ما را مرخص کنید برویم. این [رضاشاه] در آنجا جا خورد... به هرحال وا زد. کسی به درستی علتش را نفهمید که چرا یکمرتبه سست شد. خودش گفت طوری کنار بیایید. آخر آنچه آنها میخواستند، شد.»
تقیزاده در سالهای پایانی عمر از برخی رفتارهایش در عرصه سیاست و سخنانش درباره فرنگیمآب شدن پشیمان شد اما پشیمانیاش دیگر به درد خودش میخورد!
منبع: فارس