مسیح مهاجری در در یادداشتی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: البته اصل اینکه آقای جنتی در همان ذیل هم قرار گرفته باشد، میان ایشان و آقای سیدمحمد سجادی جدال وجود داشت و بعد از آنکه نام آقای جنتی به عنوان نفر آخر اعلام شد آقای سجادی که حذف شده بود بیانیهای منتشر کرد و ضمن اعلام اعتراض خود به این ماجرا با بهانه قرار دادن سیادت خود، در صدر آن بیانیه نوشت «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».
همین شب جمعه که گذشت، وقتی آقای قالیباف در نطق تلویزیونی خود گفت من مثل دولت حرف نمیزنم، من نماینده مردم هستم، یاد آنچه در انتخابات خبرگان سال 1394 و بعد از آن رخ داده بود افتادم. با خودم گفتم خوب شد با این فرمایشات حکیمانه فهمیدیم 24 میلیون رای رئیسجمهور روحانی که بالای 60 درصد آراء ماخوذه در کل کشور در انتخابات ریاست جمهوری 1396 بود، به این معنا نیست که رئیسجمهور نماینده مردم است ولی حدود 20 درصد رای مردم تهران بحمدالله به معنای نمایندگی مردم است و دارنده آن میتواند بر کرسی ریاست مجلس تکیه بزند.
از تامل درباره این نکته به موضوع مهمتری رسیدم و آن اینکه یکی از دلایل اصلی ضعف حکمرانی در کشور ما اینست که حکمرانی فقط در اختیار چند خانواده قرار دارد و گردش نخبگان به معنای واقعی در کشور ما جریان ندارد. همین حالا که به انتخابات ریاست جمهوری 1400 نزدیک میشویم، تمام فکرها و نیروها صرف صفبندیهای انتخاباتی میشوند و مسائل مهمی از قبیل نفوذ بیگانگان در مراکز حساس کشور که ترور افراد ارزشمندی همچون شهید محسن فخریزاده را رقم میزند و نزدیک شدن صهیونیستها به مرزهای ما که پیداست در چارچوب محقق نمودن شعار «حدودک یا اسرائیل من الفرات الی النیل» صورت میگیرد، به حاشیه رانده میشوند. این، معلول شیرینی قدرت است که لابلای دندانها و زیر زبان اعضاء همان چند خانواده که 40 سال است در مصادر امور قرار دارند باقی مانده و دل کندن از مزه آن برای حضرات بسیار دشوار است.
قانون ممنوعیت بکارگیری بازنشستگان هم که دو سال قبل به تصویب رسید، ابزاری بود برای کنار گذاشتن افرادی خاص و بهیچوجه قصد اجرای واقعی چنان محتوائی وجود نداشت. به همین دلیل، هماکنون افراد زیادی در دستگاههای گوناگون مشغول کار هستند که علاوه بر شناسنامه، حتی چین و چروکهای چهرهها، خمیدگی قامتها، سفیدی موها، اظهارنظرکردنهای بیمبنا و تصمیمگیریهای خمیدهتر از قامتشان، خارج از رده بودنشان را فریاد میزنند. مشکل این نیست که چنین فریادی وجود ندارد، گوشی که این فریاد را بشنود پیدا نمیشود و شاید گوشهائی هم این فریادها را میشنوند ولی آن را نشنیده میگیرند.
بدیهیتر از این نمیتوان واقعیتی را پیدا کرد که افراد مطرح برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 آنگونه که نامشان سر زبانهاست، از همان گروه چسبیده به قدرت هستند. از تلاشهای شبانهروزی رسانه ملی هم به روشنی فهمیده میشود که زور میزند از میان همین افراد، یکی را بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند. مردم نسبت به این چهرههای تکراری حساسیت دارند. اینها را آزمودهاند و اینها نیز با قرار گرفتن در معرض آراء مردم، خود را آزموده و رفوزه شدهاند. اینها اگر در مسندی که هستند موفقند، خوبست در همانجا بمانند و موفقیتهای بیشتری کسب کنند و اگر موفق نیستند صلاح نیست برای رسیدن به مسند بالاتری که به شایستگیهای بیشتری نیاز دارد تلاش کنند. من شخصاً با داوطلب شدن آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 به دلیل نامطلوب بودن استمرار حضور افراد در قدرت مخالف بودم و با اینکه ایشان در مسئولیتهائی که داشت موفق بود، تا آخرین ساعات مهلت ثبتنام نظر مخالفم را به ایشان گفتم و البته ایشان به توصیه بعضی از مراجع محترم ثبتنام کردند.
شوربختی هنگامی بیشتر میشود که میبینیم میان داوطلبان عاشقپیشه کنونی برای رسیدن به صندلی دوستداشتنی ریاست جمهوری افراد نظامی هم وجود دارند، نظامیانی که بارها شانس خود را آزمودهاند و باز هم اصرار بر این آزمون و خطای زیانبار به حال ملت دارند. مردم با چه زبانی بگویند نظامیان را برای تصاحب صندلی ریاست جمهوری نمیپسندند؟ با چه زبانی بگویند عناصر 40 سال به قدرت چسبیده راه را برای دیگران باز کنند تا فرصتی برای گردش نخبگان به وجود بیاید؟ عدهای معدود تصور نکنند فقط خودشان نماینده مردمند، مردم نمایندگان دیگری هم دارند که اجازه حضور در حکمرانی نمییابند
منبع: جمهوری اسلامی