امیر رزاق زاده از همراهان حاج احمد متوسلیان در روزهای دفاع مقدس از شجاعت و بی باکی او چنین روایت کرده است:
این روایت مربوط به گفتوگویی است که در خودرویی که به سمت خرمشهر می رفت، انجام شد. درون خودرو آقای تقی رستگار، حاج احمد متوسلیان، نصرت الله کاشانی و بنده حضور داشتیم که نوار این نشست نیز ضبط شده است. حاج احمد در حالی که در داخل کشور علاقه به گمنامی و غربت داشت اما در مسائل برونمرزی چنین نمی اندیشید. در داخل خودرو آقای کاشانی بحثی را مطرح کردند و گفتند اگر همین الان همه ما به اسارت دشمن درآییم هر کداممان چه عکسالعملی نشان خواهیم داد؟
آقای کاشانی گفت: من لباسم را درمیآورم و می گویم بسیجی و رزمنده معمولی بوده ام و اینطور فشار را از خود برمیدارم در نتیجه اطلاعاتم محفوظ می ماند.
آقای رستگار و من همچنین نظری داشتیم. اما حاج احمد کاملاً موضع متفاوتی داشت و گفت که من هویت و سِمتم را پنهان نمی کنم و می گویم فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله هستم و آنجا همچون دورانی که به واسطه فعالیت در گروه توحیدی صف و مبارزه با حکومت پهلوی تحت شکنجه ساواک بودم، در مقابلشان مقاومت می کنم و زیر شکنجههای سخت آنان کلامی سخن نمی گویم. حاج احمد به دلیل اینکه بوکسور بود می گفت، در مقابل شکنجه همچون حضور در رینگ مقاومت می کنم و نمی شکنم. جالب است که دو ماه بعد، یعنی در تیرماه سال 1361 به اسارت فالانژها درآمد و مطمئناً ایشان همین رویه را در آنجا اجرا کرده است و اطلاعاتی بروز نداده است.
منبع: جماران