کد مطلب: ۲۲۵۴۴۶ | تاريخ: ۱۳۹۹/۶/۲۱ | ساعت: ۱۱ : ۳۴
امروز که دولت اعتدالگرای حسن روحانی در ماههای پایانی خود قرار دارد آیا میتوانیم مدعی شویم گفتمان اعتدال، که آیت ا... هاشمی مبدع آن بودهاند، یک گام به جلو رفته است؟ آیا وضعیت امروز گفتمان اعتدال و حامیان آن از دیروز بهتر است؟ آیا اصلاحطلبان که همه تخممرغهای خود را در سبد انتخاباتی حسن روحانی گذاشتهاند امروز میتوانند مدعی باشند یک پیروزی تاریخی در گفتمان خود به دست آوردهاند؟ آیا با پایان دولت حسن روحانی گفتمان اعتدال نیز پایان مییابد و به حاشیه میرود؟ این سوالات مهمترین سوالاتی است که امروز در پیشگاه کسانی قرار گرفته که دل در گرو آینده کشور دارند و معتقدند مدیریت کشور باید در مسیر عقلایی ادامه پیدا کند.
برای پاسخ به سوالات و تحلیل چشمانداز پیشروی کشور برای انتخابات ریاستجمهوری «آرمان ملی» با دکتر غلامعلی رجایی، مشاور سابق آیتا... هاشمی و فعال سیاسی گفتوگو کرده که در ادامه ماحصل آن را میخوانید.
در شرایط کنونی که در ماههای پایانی عمر دولت حسن روحانی به سر میبریم میتوانیم مدعی شویم دولت اعتدالی آقای روحانی گفتمان اعتدال را که آیتا... هاشمی مبدع آن بوده یک قدم به جلو برده است؟ آیا امروز گفتمان اعتدال به یک گفتمان ماندگار در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی تبدیل شده است؟
تشکیل یک دولت اعتدالگرا فیالنفسه یک اقدام روبه جلو بود. دولت اعتدالگرای آقای روحانی در شرایطی مدیریت کشور را به دست گرفت که جریان رادیکال و تندرو از همه ابزارهای خود برای به قدرت رسیدن استفاده میکرد. با این وجود در نهایت مردم از گفتمان اعتدال حمایت کردند و اجازه ندادند رادیکالها قدرت را به دست بگیرند. آقای هاشمی در ابتدای تشکیل دولت آقای روحانی یکبار با نگرانی به بنده گفتند برخی به دنبال این هستند که دولت آقای روحانی در یک سال نخست تسلیم شود و صحنه را خالی کند. فراموش نکنیم که برخی به دنبال این بودند که دولت آقای روحانی را به اولین دولت چهار ساله پس از انقلاب تبدیل کنند. گویا قرار بود دیگر اجازه شکلگیری چنین دولتی داده نشود. در چنین شرایط آقای هاشمی وضعیت را درک کرده و احتمال میدادند آقای روحانی در انتخابات سال 96 ردصلاحیت شوند تا عملا دیگر دولتی به نام اعتدال تشکیل نشود. واقعیت این بود که ردصلاحیت آقای روحانی در انتخابات هزینههای زیادی برای کشور داشت. به هر حال در چهار سال نخست قراردادهای بینالمللی بین ایران و کشورهای خارجی بسته شده بود و از سوی دیگر بسیاری از مناسبات سیاسی داخلی به هم خورد. پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 و تشکل دولت دوم اعتدالگرا خود یک گام جلوی دیگر برای تعمیق گفتمان اعتدال در کشور بود.
چرا این گام رو به جلو خیلی زود قوام خود را از دست داد و مورد انتقاد حامیان خود قرار گرفت؟
واقعیت این است که آقای روحانی از فرصتهای به دست آمده به خوبی استفاده نکرد. این در حالی بود که فشارهای خارجی و تحریمهای بینالمللی نیز دولت را با تنگناهای جدیدی مواجه کرد. در کنار تحریمهای بینالمللی اتفاقاتی بین ایران و کشورهای همسایه مانند عربستان رخ داد که معادلات منطقهای را تغییر داد. ارتباطی که به قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشور منجر شد و تا به امروز طولانی شده و به نظر میرسد برای نزدیک کردن مواضع تا حدود زیادی دیر شده است. نباید اجازه میدادیم قطع روابط با عربستان زیاد طول بکشد. در طول حیات حضرت امام(ره) نیز که ماجرای کشتار مکه رخ داد قطع روابط ایران و عربستان به عنوان دو کشور تأثیرگذار منطقه خاورمیانه زیاد طول نکشید. به نظر میرسد یکی از مهمترین اولویتهای ما در سیاست خارجی باید برقراری ارتباط با عربستان باشد. در موضوع مدیریت داخلی نیز آقای روحانی میتوانست عملکرد بهتری داشته باشد. عملکرد آقای روحانی باعث شده امروز اصلاحطلبان بین دو لبه قیچی قرار بگیرند. یک لبه شورای نگهبان است که کاندیدای مورد نظر جریان اصلاحات را ردصلاحیت میکند و لبه دیگر عملکرد دولت آقای روحانی است که منتسب به جریان اصلاحات میشود و مردم از اصلاحطلبان به عنوان حامی این دولت میخواهند در مقابل عملکرد دولت پاسخگو باشند. آقای روحانی باوجود توفیقاتی که در مدیریت کشور بدون فروش نفت به دست آورده اما در عمل موفق نشده مشکلات معیشتی مردم را حل کند که در شرایط کنونی مهمترین مشکل مردم است. سیاستهای اقتصادی نامناسبی که دولت آقای روحانی در پیش گرفته نهتنها وجهه دولت اعتدال را تحتالشعاع قرار داده؛ بلکه به وجهه اصلاحطلبان نیز در بین مردم آسیب زده است. آقای روحانی باید پایگاه اجتماعی خود را حفظ و به شکلی عمل میکرد که این پایگاه اجتماعی را پس از خود به جریان اصلاحات تحویل میداد. این در حالی است که چنین اتفاقی رخ نداده و امروز اصلاحطلبان با چالش پاسخگویی در مقابل عملکرد دولت آقای روحانی مواجه هستند. البته برخی از ناکارآمدیهای دولت بهخصوص در مسائل اقتصادی به حساب نظام نیز نوشته شد.
آیا اصلاحطلبان که به تعبیر شما در بین دو لبه قیچی قرار گرفتهاند با درک همین وضعیت تلاش و تکاپوی جدی برای حضور تأثیرگذار در فضای پیش از انتخابات را از خود نشان نمیدهند؟
اصلاحطلبان با موانعی مواجه هستند که برخی از آنها خودساختهاند. به عنوان مثال اصلاحطلبان نباید رویکردی در پیش میگرفتند که شهردار تهران سه بار تغییر کند. هر چند برخی اتفاقات غیرقابل پیشبینی در این زمینه رخ داده اما اصلاحطلبان میتوانستند از اصولگرایان در مدیریت شهر تهران کمک بگیرند و شرایطی را به وجود بیاورند که اصولگرایان نیز در شورا حضور داشته باشند. به هرحال اصولگرایان هم یک جریان سیاسی متعلق به کشور است و دارای افراد کارآمدی است که میتوانستند با حضور در شورای شهر تهران به پویایی و بالندگی بیشتر شورا کمک کنند. اگر از همان ابتدا اجازه میدادند فردی مانند محسن هاشمی به عنوان شهردار تهران انتخاب شود هم وضعیت تهران بهتر بود و هم نیاز به تغییر شهردار وجود نداشت. با این وجود انتخابهای دیگری در دستور کار قرار گرفت که پس از مدتی اصلاحطلبان مجبور به عقبنشینی در مقابل هرکدام از آنها شدند. از سوی دیگر انتظار این بود که در دولت آقای روحانی که با حمایت اصلاحطلبان روی کار آمده بود 30 تا 40 درصد مدیران میانی مانند استانداران و مدیران کل در اختیار اصلاحطلبان قرار بگیرند که در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. به همین دلیل نیز وضعیت به شکلی است که اصلاحطلبان با توجه به عملکرد دولت، مجلس دهم و شورای شهر نمیتوانند کارنامه قابل قبولی را درباره عملکرد خود به مردم ارائه کنند.
در شرایط کنـــونی قاطــبه اصلی جریان اصلاحات معتقدند اگر در انتخابات ریاستجمهوری آینده شرایط برای حضور یک گزینه صددرصد اصلاحطلب وجود نداشته باشد این جریان با عبور عالمانه از قدرت به رویکرد جامعهمحوری روی بیاورد و تلاش کند مطالبات خود را به جای اینکه در ساحت سیاسی دنبال کند در ساحت جامعه دنبال کند. آیا این استراتژی میتواند جریان اصلاحات را به سرمنزل مقصود برساند؟
دوران «کاندیدای اجارهای» برای اصلاحطلبان به پایان رسیده است. جریان اصلاحات در وضعیتی است که باید پایگاه اجتماعی خود را تقویت کند. به همین دلیل اگر کاندیدای مورد نظر آنها در انتخابات آینده ریاستجمهوری ردصلاحیت شد بدون اینکه انتخابات را تحریم کنند باید عرصه را ترک کنند. در چنین شرایطی انتخابات تنها بین طیفهای مختلف اصولگرایی یکسویه خواهد بود و مانند انتخابات مجلس یازدهم با مشارکت بالای مردم همراه نخواهد بود.به صورت طبیعی انتخابات ریاستجمهوری همواره از انتخابات مجلس و شوراهای شهر پرشورتر بوده و با مشارکت بیشتر مردم همراه شده است. بههمین دلیل نیز اصلاحطلبان باید تنها در شرایطی وارد کارزار جدی انتخاباتی شوند که دارای یک یا چند گزینه صددرصد اصلاح طلب باشند. در غیر این صورت باید از گزینه متوسط غیراصلاحطلب حمایت کنند که در آینده نمیتوانند از عملکرد وی حمایت کنند. برخی اصولگرایان در انتخابات مجلس یازدهم عنوان کردند رأی نفر اول لیست اصلاحطلبان حدود 60 هزار نفر بود. این در حالی است که این آمار واقعی نیست و اگر کاندیدای اصلاحطلب ردصلاحیت نمیشدند و جریان اصلاحات با تمام قوا در انتخابات حضور پیدا میکرد شرایط به شکل دیگری رقم میخورد. بنده امیدوارم نهادهای نظارتی مبنای انتخابات آینده را براساس برابری جریانهای سیاسی قرار بدهد و رویکردی در پیش نگیرد که تنها یک جریان سیاسی بتواند در انتخابات حضور موثر داشته باشد.اگر موضوع حصر حل شود و شرایط برای رئیس دولت اصلاحات مهیا باشد که در عرصه سیاسی کشور حضور فعالتر و موثرتری داشته باشد میتوان به حضور موثر اصلاحطلبان و پایگاه اجتماعی آنها در انتخابات امیدوار بود. امروز فضای کشور نیاز به گشایش سیاسی دارد.
این گشایش سیاسی چگونه میتواند اتفاق بیفتد؟
اگر فضا برای فعالیت همه جریانهای سیاسی فراهم باشد، برخی از زندانیان سیاسی که به دلیل اختلاف سلیقه زندانی شدهاند آزاد شوند و از سوی دیگر فضای بیشتری در اختیار رسانههای متعهد قرار گیرد میتوان به حضور گسترده مردم در انتخابات امیدوار بود. در ماجرای کرونا بسیاری از زندانیان به مرخصی رفتند یا آزاد شدند و ما شاهد واکنشهای مثبتی از سوی جامعه بودیم. سوال اینجاست که حتما باید کرونا باشد تا زندانیان آزاد شوند؟ متأسفانه برخی نهادها به جریان اصلاحات بهعنوان یک جریان رقیب نگاه میکنند. این در حالی است که این نوع نگاه صحیح نیست و جریان اصلاحات بخش لاینفک نظام است.اگر به شاخصهای دولتهای پس از انقلاب دقت کنیم متوجه میشویم که شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در دولت اصلاحات از همه دولتها بهتر بوده است. به همین دلیل نیز امروز برخی از اقشار جامعه به دولت اصلاحات به عنوان یک آرزو نگاه میکنند.در شرایط کنونی اصلاحطلبان نسبت به گذشته واقعگراتر شدهاند. این واقعیتگرایی نیز به جریان اصلاحات کمک میکند حضور موثرتری در صحنه سیاسی کشور داشته باشند.
آیا خالی کردن صحنه سیاسی کشور توسط اصلاحطلبان و فقدان انگیزه کافی برای فعالیت سیاسی شرایط را برای حضور دولتی فراهم نمیکند که کشور را یک گام به عقب ببرد؟
لزوما خیر. اگر موانع خارجی از بین برود پس از دولت آقای روحانی اگر هر دولت دیگری روی کار بیاید میتواند با شتاب بیشتری مشکلات را حل و توسعه کشور را تسریع کند. بنده معتقدم تنها اصلاحطلبان قرار نیست کشور را جلو ببرند. جریان معتدل اصولگرایی نیز از این پتانسیل برخوردارند. البته باید بین اصولگرایان معتدل و رادیکال تفاوت قائل شد.امروز یکی از مهمترین مشکلات کشور حضور تندروها در هر دو جریان سیاسی است. همانطور که آقای هاشمی عنوان کرده کشور باید خود را از ویروس تندروی دور کند و اجازه ندهد تندروها در تصمیمگیریهای کشور نقش محوری داشته باشند. در کشورهای مختلف هنگامی که یک جریان قدرت را به دست میگیرد جریان رقیب از همه امکانات خود برای چوب لای چرخ گذاشتن دولت استفاده نمیکند و در مقاطعی که دولت نیاز به کمک دارد به این کار مبادرت میکند. این درحالی است که در ایران این وضعیت وجود ندارد و هر جریانی که قدرت را به دست میگیرد توسط جریان مقابل تخطئه میشود. به عنوان مثال در دوره چهارم شورای شهر تهران اصولگرایان در کنار اصلاحطلبان مدیریت تهران را برعهده داشتند که نمونه مناسبی از همکاری دو جریان سیاسی به شمار میرفت.اقدام مهمی که امروز اصلاحطلبان باید انجام دهند این است که خود را در یک رویکرد جدی به حاکمیت نزدیک کنند و ملاقاتها و جلساتشان را با رهبری افزایش دهند. امروز دیگر آقایهاشمی حضور ندارند که با حاکمیت چانهزنی کنند و مشکلات را به رهبری دقیق منتقل کنند. به همین دلیل اصلاحطلبان باید رویکرد نزدیک شدن به حاکمیت را در پیش بگیرند و تلاش کنند با چانهزنی شرایط را برای حضور موثر خود در انتخابات آینده فراهم کنند.
منبع: آرمان ملی