..::سرزمین ارتباطات::..

کد مطلب: ۲۶۰۰۸۵  |  تاريخ: ۱۴۰۱/۱۲/۱۷  |  ساعت: ۱۶ : ۳۵


در انتخابات مجلس ششم به هاشمی تکلیف شد بیاید

محمد عطریانفر عضو حزب کارگزاران سازندگی ایران: به هاشمی تکلیف شد بیاید

سال1378 چرا و چقدر در روند تحولات سیاسی پس از دوم‌خرداد مهم و تعیین‌کننده بود؟
سال 78 را می‌توان از مقاطع تاریخی حساس، تعیین‌کننده و مورد گفت‌وگو تلقی کرد که ریشه اهمیتش این است که سالی است که در متن حاکمیت جریان اصلاحات به محوریت سیدمحمد خاتمی بود و آیت‌الله هاشمی از ریاست‌جمهوری خارج شده و انتخابات مجلس ششم نیز در راه بود. به موازات این موقعیت، دوستان رادیکال ما هجمه سنگینی را علیه آقای هاشمی شروع کردند، دوستانی که در فعالیت‌های تبلیغاتی قسم خورده بودند که حیثیت هاشمی را بشکنند.

‌به انتخابات مجلس ششم اشاره کردید، علت حضور مرحوم هاشمی در این انتخابات با توجه به فضایی که علیه ایشان ایجاد شده بود، چه بود؟
پس از دوم خرداد  و در حالی که مجلس پنجم در اختیار جریان راست بود، قابل پیش‌بینی بود که مجلس ششم با اکثریت اصلاح‌طلبان روبه‌رو شود و افرادی به مجلس راه یابند که حامی دولت اصلاحات و سیدمحمد خاتمی باشند. در سال 78 از ناحیه حاکمیت احساس می‌شد حضور هاشمی برای کنترل رفتارهای رادیکال در مجلس لازم است. از طرف دیگر رهبری بر این باور بودند که مجلس ششم، مجلس تندی خواهد بود و ممکن است برخی تدابیر و تصمیمات آن، برای نظام ضرر داشته باشد. به عبارتی رهبری این تلقی را داشتند که رویکرد سیاسی مجلس شاید به مبانی کلیدی نظام ضربه بزند. بر این اساس توصیه ایشان این بود که آقای هاشمی به عنوان تکلیف باید در فرآیند انتخابات حضور پیدا کند و با رسیدن به مجلس اجازه ندهد آسیبی به نظام وارد شود. این نکات از خلال دست‌نوشته‌های آیت‌الله هاشمی در سال 78 کاملا مشهود است. هاشمی روایت‌گری است که خاطرات روزانه خود را به صورت مختصر و مفید تا یک روز پیش از رحلت نوشته و از این جهت کتاب خاطرات او مفردات و فصول بااهمیت زیادی برای سیاسیون دارد.

در جلسه‌ای هم که سه‌شنبه برگزار شد، محسن هاشمی به نقل از آیت‌الله هاشمی گفت که بعد از جنگ با پذیرش قطعنامه به نقطه آرامش نسبی رسیدیم. عقیده آقای هاشمی این بوده است که پایان جنگ را باید قدر بشناسیم و اگر قرار بر بزرگداشتی برای دوره دفاع مقدس باشد آن روز، روز ختم جنگ و تبادل اسراء و تسلیم دشمن در برابر اراده سیاسی ملت و رهبران ایران است. حد فاصل 23 تا 25 مرداد 1369 نامه‌هایی بین رئیس‌جمهورهای ایران و عراق رد و بدل شد و این دوره را باید به عنوان نقطه درخشان که دلالت بر پیروزی دارد جشن گرفت. آقا محسن می‌گفت به این نظر آقای هاشمی چندان توجهی نشده است و دوستان در نظام سیاسی معمولا به شهریور که آغاز جنگ  در سال 59 بوده توجه می‌کنند در حالی که به نظر آقای هاشمی مرداد 69 مهم‌تر از شهریور 59 است. به این علت، رونمایی از کتاب را در این روز قرار دادند.

‌اینکه بعد از جنگ 8ساله، با صدام مکاتبه صورت می‌گیرد، نشان‌دهنده جایگاه گفت‌وگو و دیپلماسی در اندیشه آقای هاشمی است؟
بله همینطور است. آقای هاشمی با توجه به اینکه عرصه‌های مختلف از زندگی سیاسی را تجربه کرده بود، شخصیتی حرفه‌ای در امر حکمرانی و چندمنظوره بود و با توجه به تجاربی که داشت، معتقد بود برای تداوم نظام جمهوری اسلامی، نیازمند حضور در یک مدار متعادل در عرصه دیپلماسی جهانی هستیم و در این ارتباط حتما باید براساس شرایط پیرامونی تصمیم گرفت. ایشان گفت‎‌وگو را معجزه‌ توفیق و تدبیر انسان می‌دانست و می‌گفت حتی گفت‌وگو با دشمن می‌تواند به‌نفع ملت تاثیرگذار باشد و این واقعیت را می‌توان یکی از نقاط درخشان زندگی هاشمی دانست و او را فرمانده صلح خطاب کرد.

‌پس از جنگ، آقای هاشمی با صدام حسین که 8 سال دشمن ایران بود مکاتبه می‌کند؛ این سیاست را نمی‌توان نوعی اولویت دادن به منافع ملی به جای دشمن دائمی عنوان کرد؟
واقعیت این است که فعالیت سیاسی اقدام و تدبیر در عرصه ممکنات است و باید تلاش‌ها در مسیری باشد که بیشترین منافع کشور تامین شود. منافع ملی یک کشور امری ثابت نیست و به تناسب زمان می‌تواند متغیر باشد و چون منافع متغیر است، طبعا دشمن هم متغیر است و دائمی نیست. موضع متصلب رادیکال‌ها را که بر بقاء همواره دشمن خارجی تاکید می‌کنند می‌توان اینگونه تعبیر کرد که دشمن دائم ملت، دشمن منافع ملی اوست. اما چون منافع ملت، متغیر است پس مصداق دشمن هم متغیر است. به‌عبارت روشن‌تر، ملت‌ها «مفهوما» دشمن همیشگی دارند اما «مصداقاً» دشمن‌ها متفاوت و متنوع‌اند. چه بسا دیروز کشوری دشمن ملتی بوده اما دوره‌ای دیگر به سلک‌ دوستان آن ملت پیوسته است. مصداق بارز آن روسیه است  که در ابتدای انقلاب به‌صراحت نظریات رهبری انقلاب دشمن بوده و امروز جزو دوستان ایران است.

عملکرد آقای هاشمی ما را به این نقطه می‌رساند که او در بحث روابط و انتخاب دشمن این تئوری سیاسی را دنبال می‌کرد که ملت‌ها هیچگاه دشمنان و دوستان همیشگی و پایدار ندارند و این منافع است که مرز دوست و دشمن را تبیین می‌کند و اولویت اصلی یک کشور خواهد بود.  هاشمی باور داشت به اقتضای زمان باید تدابیر سیاسی خود را ترتیب دهیم و اگر به دشمن همیشگی باور داشته باشیم قطعا به بیراهه خواهیم رفت و دچار مشکل می‌شویم. حتی در ادبیات سیاسی امام خمینی هم می‌بینیم که ایشان زمانی که برخی خصومت با آمریکا را مطرح می‌کردند، در ادامه آن تاکید می‌کردند که اگر آمریکا آدم شود و به منافع ایران ضربه نزند، جمهوری اسلامی مشکلی با او ندارد. به عبارت دیگر در شرایط امروز کشور می‌توان گفت افرادی که اندیشه رادیکال دارند و قائل به این هستند که ملت ایران مصداقاً دشمن دائمی دارد و آن امریکاست  از سیاست‌های امام فاصله گرفته‌اند.

‌به عنوان آخرین سوال، شکاف بین اصلاح‌طلبان و آیت‌الله هاشمی که در سال 78 و انتخابات مجلس به اوج رسید، چه پیامدهایی در تضعیف جریان توسعه و دموکراسی  کشور داشت؟
آنچه امروز با آن مواجه هستیم این است که اصلاح‌طلبان از عرصه قدرت دور شده و فاصله گرفته‌اند و کمترین نقشی در اداره کشور ندارند. واقعیت امر این است که این تلخکامی ناشی از همان رویکرد افراطی است که در مقطعی بعد از دوم خرداد در بخشی از جریان اصلاحات جریان داشت و نسبت به دیدگاه معتدل گاردشان بسته بود. طلوع محمود احمدی‌نژاد محصول همان رفتارهای رادیکال در برابر دیدگاه معتدل آیت‌الله هاشمی بود. دوستانی که در همان مقطع افراطی شدند و بلندنگر نبودند، آثار و تبعات عملکرد خود را امروز و دیروز دیده‌اند. به تاریخ که مراجعه می‌کنیم، دوستانی که در آن برخوردهای تند نقش داشتند امروز خودشان منتقد رفتارهای آن دوران هستند و به اشتباه خود پی برده‌اند. کما اینکه اکبر گنجی در روزگار کنونی معترف است کتاب عالیجناب سرخپوش‌اش خلاف واقع بوده است.

 

منبع: هم میهن


لينک مطلب: http://newsday.ir/ NSite/FullStory/?Id=260085

چاپ خبر