256714
سرزمین ارتباطات: مکرمه صدیق
ولخرجی،بلند پروازی ،رویا و خیال واهی
ولخرجی،بلند پروازی ،رویا و خیال واهی گاهی آتشی به پا می کنند که سرنوشت یک نفر رابه تاراج می دهند و آن چه برجای می ماند خاکستر حسرت است. افراد زیادی را می بینیم و یا می شناسیم که به خاطر غرور بی جا،چشم و هم چشمی های نا بجا،زیاده خواهی های جا به جا ،به ناکجا آ باد زندگی می رسند و روزگار خود را سیاه می کنند.
<p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">بعضی از این افراد ،سرشان به سنگ زمانه می خورد و شکست را تجربه ای ارزشمند و نقطه عطفی برای شروعی دوباره برای ساختن آینده خود می دانند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">اما گروهی دیگر مثل پسر کاکل به سر یکی از آشنایان نه تنها از شکست خود درس نمی گیرد بلکه همچنان در جهل و غرور و ندانم کاری سردرگم می ماند و کارو بارش هر روز زارتر از گذشته می شود</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">همسر بیچاره اش خون دل خورد و صبوری کرد تا بلکه سر شوهرش به سنگ بخورد و زندگی خود را از نو بسازند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">ولی زن جوان هم تیرش به سنگ خورد و دست آخر با چشمانی گریان و دلی شکسته مهریه اش را بخشید وجانش را آزاد کرد</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">مرد جوان انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و همچنان پر غرور پشت سر همه و به خصوص همسرش و خانواده او بد و بیراه می گفت</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">این شکست های تاسف بار کمر پدر بازنشسته و مادر پیرش را شکست</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif""> .<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">پیرمرد هر چه داشت و نداشت دو دستی به طلبکارهای پسرش داد تا حرفی باقی نماند و کسی نتواند به فرزندش بگوید بالای چشم او ابرو است</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">ای کاش پسر ناخلف قدرشناس محبت های پدر و مادرش بود ،با این وضعیت آشفته ای که در خانه پدرش به وجود آورده هنوز هم دو قورت و نیمش باقی است. انگار از همه طلب دارد. وقتی می نشینی دوکلمه حرف حساب بزنی آنچنان توی ذوقت می زند که از حرف زدن با او پشیمان می شوی. زمین و زمان را مقصر می داند و گفته آخرش هم این است :«ما هم اگر یک پدر پولدار داشتیم و</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">... .»<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">چندی قبل با معرفی یکی از آشنایان در یک شرکت مشغول کار شد . پدر و مادرش دلخوش بودند شاید کار پسرشان رونق بگیرد و بتوانند عروس دلشکسته خود را برگردانند. اما هنوز چند روز نگذشته بود که مرد جوان با توپ پر به خانه برگشت و در حالی که حرص می خورد گفت:«من روزی برای خودم کسی بودم و یک خودروی صفر کیلومتر داشتم، حالا یک بچه به من امر و نهی می کند و ... .»او از فردای آن روز دیگر سرکار نرفت و آینه دق خانواده اش شد. پدر پیر که خیلی نگران آینده فرزند خود است تلاش کرد تا چند جای دیگر او را مشغول کار کند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">. </span><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">افسوس که پسر مغرور حاضر نیست از خر شیطان پیاده شود و می گوید:«اینها کار نیست ،من دنبال یک شرایط بهتر هستم</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif""> .»<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">او با رویاهای واهی خود سفری هم به خارج از کشور داشت تا به باوری غلط آنجا کار نان و آب داری پیدا کرده و پول جارو کند. ولی تتمه پس انداز پدر پیر خود را هم خرج کرد و دست از پا درازتر به خانه برگشت</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">این که نشد زندگی،یک جوان چهار شانه درست و سالم سرکار که نمی رود هیچ ،توقع هایش هم از دیگران بی حد و اندازه باشد</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">می گویند از ادیسون پرسیدند چرا اغلب جوانان موفق نمی شوند؟.جواب داد:برای این که راه خود را نمی شناسند ودر جاده دیگری گام بر می دارند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">متاسفانه ،گاهی افراد بر اساس اوهام ،دچار غرور می شوند و ارزیابی صحیحی از خود و کار خود ندارند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">این که فرد تصور غلطی از خود داشته باشد و به خاطر سهل انگاشتن دشواری ها و تکیه بر انرژی خیالی خود به پیش برود ثمره ای جز شکنندگی و آسیب پذیری نخواهد داشت. انسان مغرور نارسایی ها و حدو اندازه توان و قدرت خود را نمی شناسد اعتماد به نفس ، یعنی خود را و توانایی ها و قابلیت های خود را در عمل باور ندارد</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif""> .<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">این چنین فردی به جای خود اتکایی ،خودباختگی دارد و فقط به دیگران اتکا می کند و راه درست زندگی را گم می کند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">واقعیت این است که اگر فرد بتواند به شناخت از خود برسد خیلی از مشکلاتش حل خواهد شد</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">در این صورت فرد می تواند محبوب خودش بشود یعنی با درک و مواظبت از مقام و جایگاه و کرامت و شرافت خود به نقاط ضعف خود پی برده و برای رسیدن به خوشبختی تلاش کند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">آنچه مسلم است فرصت های عمر ما محدود هستند و اگر قدر ثانیه ها،دقایق و لحظه لحظه زندگی خود که ارزش تک تک آن به اندازه تمام عمر ما است را ندانیم دچار آسیب و صدمه خواهیم شد و شاید دیگر فرصتی برای از نو ساختن نداشته باشیم</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">ما برای پیدا کردن راه موفقیت ،سرمایه ها و داشته های زیادی داریم که مهم ترین آن قوه تفکر و تعقل است</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">اگر کمی جدی تر بیاندیشیم مسیر راه را روشن و شفاف خواهیم دید و به سوی هدفی مشخص در حرکت خواهیم بود. باور داشتن ارزش هایی مانند قناعت ،صداقت ،معرفت ،رفاقت با دوستان شایسته و وارسته و اطاعت در مقام بندگی نقش موثری در احساس آرامش روحی و روانی و قرار گرفتن در مسیر سعادت دارد</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">در نهج البلاغه آمده است مولای متقیان در پاسخ به این سوال که چرا با آن همه امکانات لباسی وصله دار و البته پاکیزه و آراسته به تن دارد فرمودند: «قلب به سبب آن لباس خاضع می شود ،نفس سرکش با آن آرام می گیرد و مومنان به آن اقتدا می کنند و از آن سرمشق می گیرند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.»<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">ساده زیستی و قناعت بهترین ثروت و دارایی هر فردی است تا همان طور که گفتیم با شناخت و درک درست از شرایط برای بهره مندی از موقعیت ها و شرایط بهتر تلاش درست و منطقی صورت گیرد</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">باید مشکلات و مسائل زندگی را ببینیم ،آن را دست به دست نکنیم یا روی دست نگه نداریم که هر چقدر هم وزنش کم و ناچیز باشد قوه و انرژی مان برای نگه داشتن آن به مرور کم می شود و دست های مان خسته و ناتوان خواهند شد</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif""> . </span><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">با درایت و تلاش و آگاهی خواهیم توانست مشکلات و سختی ها را یکی پس از دیگری پشت سر بر زمین نهاده و گام های خود را مصمم تر به سمت اهداف درست و عالی زندگی برداریم</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right"><span lang="AR-SA" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">و نکته پایان این که نهاد خانواده نیز در آموزش و نهادینه سازی باورهای درست زندگی برای فرزندان خود نقش حیاتی و اساسی دارد. بی هیچ تردید نظم و انضباط یکی از مسائل مهم تربیتی است که والدین باید به فرزندان خود بیاموزند تا آن را در حرف زدن ، کارکردن،خوابیدن ،غذا خوردن ،لباس پوشیدن ،رفت و آمد حفظ وسایل و دارایی ها و از همه مهم تر بندگی کردن رعایت کنند</span><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"">.<o:p></o:p></span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="unicode-bidi: embed; direction: rtl; text-align: right; margin: 0cm 0cm 8pt"><span dir="ltr" style="font-size: 10pt; font-family: "Tahoma","sans-serif"; line-height: 107%"><o:p> </o:p></span></p>