۱۳۹۹/۷/۵ - ۱۰ : ۳۳

سرمقاله اعتماد/ جنگ تحمیلی دوم!

سرمقاله اعتماد/ جنگ تحمیلی دوم!

سخنان اخیر رییس‌جمهور مبنی بر اینکه «امروز باید همه باور کنیم که در جنگ اقتصادی هستیم و جنگ شوخی‌بردار نیست، در جنگ حتی ممکن است پیامبر اسلام و امیرالمومنین(ع) مجروح و عده‌ای شهید شوند و میدان جنگ ممکن است هم پیروزی و هم شکست داشته باشد» از نظر صراحت و نتیجه‌گیری اگر بی‌سابقه نباشد، کم‌سابقه است. در واقع در این سخنان اتفاقا مبالغه‌ای وجود ندارد و یک اعلام رسمی است که دارای زمینه‌هاست و نتیجه‌ها و عوارض متعدد خواهد داشت. از فحوای سخنان رییس‌جمهور این‌طور استنباط می‌شود که دوباره بدون اینکه ما آغازگر باشیم، دشمن یک جنگ دیگر را بر ما تحمیل کرده است!  ابتدا باید به این سوال پاسخ داده شود که آیا یک جنگ تمام عیار اقتصادی از یک جنگ نظامی آسان‌تر و قابل تحمل‌تر است؟ آیا جنگ همه‌جانبه اقتصادی سهمگین‌تر و دارای عوارض و تلفات مادی و انسانی و معنوی بیشتر نمی‌تواند باشد؟  مسلما در جنگ اقتصادی بمب و موشک و هواپیماهای جنگنده در کار نیست و صدای انفجارها به گوش مردم نمی‌رسد و کشته‌ها و زخمی‌های آنی حاصل نمی‌شود ولی در چنین جنگی دشمن عمق خانه‌ها و کوچه‌ها و شهر‌ها و روستاها و کارخانه‌ها و مزارع را هدف قرار می‌دهد و بدون اینکه از مواد منفجره استفاده کند، کارکرد معمول آنها را متوقف یا کند می‌سازد، سرعت و عمق فقر را شتابان افزایش می‌دهد و آمار بیکاری را تا حد انفجار بالا می‌برد و ناهنجاری‌های اجتماعی که از پس توسعه فلاکت به وجود می‌آید گاهی از یک جنگ نظامی تلفات بیشتری به مردم وارد می‌کند. در جنگ اقتصادی اوضاع به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که به جای اینکه سربازان دشمن به شهرها نفوذ کنند و انسان‌ها را بکشند، شورش‌ها قربانی می‌گیرند و مهاجمان شاد می‌شوند که بدون خالی کردن یک گلوله و پذیرفتن مسوولیت مستقیم آن از دشمن خویش تلفات ستانده‌اند. در شورش‌ها افراد به سوی همدیگر شلیک می‌کنند و هیچ تلفاتی متوجه دشمن نمی‌شود. اگر موضوع را بیشتر بشکافیم احتمالا به این نتیجه خواهیم رسید که جنگ اقتصادی بی‌رحمانه‌تر و رذیلانه‌تر است و آن کس که آغاز‌گر آن است و توان ایجاد جنگ اقتصادی را دارد واقعا می‌کشد، تعداد بیشتری را زخمی و هزاران نفر را آواره می‌کند و آوارگان می‌گریزند ولی نمی‌دانند به کجا می‌روند؟ 
بدتر از همه در جنگ اقتصادی که هم اینک امریکا بر ما تحمیل کرده است ما ضربه می‌خوریم ولی نمی‌توانیم به او ضربه‌ای بزنیم، تحریمش کنیم و از معامله بازش داریم و بر بیکارانش بیفزاییم و تورمش را بالا ببریم. 
اگر صورت مساله همین‌گونه باشد که در بالا تصویر شده است ما نباید می‌گذاشتیم امریکا یک جنگ اقتصادی را بر ما تحمیل کند و هر آن، آن را توسعه دهد. به عبارت دیگر جنگ و پایمردی و پیروزی ما باید این می‌بود که امریکا توان و امکان تحریم‌های حداکثری علیه ایران را پیدا نمی‌کرد. اگر در گذشته ملت‌ها و دولت‌ها جنگ را حادثه‌ای می‌دیدند که گریزی از آن نیست و گاهی به دلایل مختلف از آن استقبال می‌کردند، امروزه هنر سیاستمداران و دولت‌ها این است که کشور خود را از جنگ مصون بدارند و از دام آن برهند. این موضوع آنقدر اهمیت پیدا کرده و نزد افکار عمومی مقبول افتاده است که دولت‌ها با وعده جلوگیری از جنگ از مردم رای می‌گیرند. البته آقای روحانی هم بخش مهمی از آرای خود را مدیون شعار تعامل با جهان به جای تقابل با آنها بود و انتظار هم همین بود که حتی در دوره دوم ریاست‌جمهوریش همه توان خود را متوجه این شعار استراتژیک کند و در عملی کردن این شعار تا فداکاری هم پیش رود و حمایت مردم را جلب و ساختار سیاسی کشور را قانع سازد که با استراتژی تعامل با جهان دشمنان ایران از اهداف خود دور می‌شوند و اگر نتوانست، با مردم سخن بگوید و از خود سلب مسوولیت کند. در واقع اگر با افزایش توان موشکی و نظامی می‌توان به بازدارندگی اطمینان‌بخش دست یافت، با دیپلماسی خردمندانه و هوشمندانه مستظهر به حمایت ملی می‌شد و به بازدارندگی دشمنان از هجوم اقتصادی حداکثری می‌رسید. 
ادامه نرمش قهرمانانه و هوشمندانه می‌توانست از ترامپ زمان بگیرد و حداقل تیغ تحریم‌ها را کند کند. نگاه به رفتار دولت قدرتمندی مثل چین در مقابل یاغی‌گری‌های ترامپ خصوصا اعمال تحریم‌های اقتصادی گاه و بی‌گاه او نشان می‌دهد که حتی دومین قدرت اقتصادی جهان با جمعیت میلیاردی و قدرت هسته‌ای و داشتن کرسی دایم در شورای امنیت به خطرات سیاست‌های تقابلی کاملا آگاه است و تا جایی که امکان دارد از آنها دوری می‌کند. سخنرانی رییس‌جمهور چین در جلسه مجازی سازمان ملل نشان می‌دهد که این کشور کاملا درک کرده است که در سیاست‌های تقابلی حتی اگر به پیروزی مقطعی دست یابد، متضمن هزینه‌های هنگفت و کندی در توسعه اقتصادی است و کلاه خویش را سفت چسبیده است تا باد ترامپ دیر یا زود از سرش بگذرد.