۱۴۰۱/۴/۶ - ۴ : ۳۶

فارن افرز: آیا چین آماده حمله به تایوان است؟

فارن افرز: آیا چین آماده حمله به تایوان است؟

اندرو جی ناتان، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا است. او در زمینه سیاست چین، سیاست خارجی، حقوق بشر و فرهنگ سیاسی تخصص دارد- فارن افرز| نگرانی در تایوان، در ایالات متحده و در میان متحدان امریکا در آسیا در این باره که چین در حال آماده شدن برای حمله به تایوان در آینده نزدیک است افزایش می‌یابد.

دریاسالار "فیلیپ دیویدسون" فرمانده وقت فرماندهی هند و اقیانوسیه ایالات متحده در سال گذشته در برابر کمیته نیرو‌های مسلح سنای ایالات متحده هشدار داد که پکن ممکن است در شش سال آینده تلاش کند آن جزیره (تایوان) را تصرف کند. اتحاد تایوان با سرزمین اصلی چین عنصر کلیدی "رویای چینی" شی جین پینگ رئیس جمهور چین محسوب می‌شود.

همان طور که "اوریانا اسکایلار ماسترو" دانشمند علوم سیاسی استدلال کرده شی می‌خواهد "اتحاد با تایوان بخشی از میراث شخصی او باشد" و از دید او این موضوع نشان می‌دهد که تهاجم مسلحانه ممکن است پیش از پایان دوره سوم او به عنوان دبیرکل حزب کمونیست چین در سال 2027 میلادی و تقریبا به طور قطع پیش از پایان دوره چهارم احتمالی ریاست او بر آن حزب در سال 2032 میلادی رخ دهد.

جنگ پوتین در اوکراین این نگرانی‌ها را تشدید کرده است. به نظر می‌رسد اظهارنظر "شی جین پینگ" مبنی بر شراکت "بدون محدودیت" با مسکو درست پیش از تهاجم روسیه همراه با عدم محکوم کردن اقدامات پوتین از سوی او و حمایت رسانه‌های چینی از تبلیغات روسیه نشان دهنده حمایت پکن از تجاوز سرزمینی روسیه باشد.

اکنون که منابع سیاسی و نظامی ایالات متحده در اروپا تجمع یافته پکن ممکن است شاهد یک گشایش استراتژیک باشد. علاوه بر این، رهبران چین ممکن است پاسخ غرب به حمله روسیه را به عنوان نشانه‌ای تعبیر کرده باشند که ایالات متحده برای دفاع از کشوری که به یک معاهده دفاعی متعهد نیست مداخله نظامی نخواهد کرد به ویژه در برابر یک دشمن دارای سلاح هسته ای.

همان طور که "دیوید ساکس" از شورای روابط خارجی استدلال کرده "سیاستگذاران چینی ممکن است به این نتیجه برسند که زرادخانه هسته‌ای به طور موثر باعث می‌شود تا ایالات متحده که تمایلی به جنگ با یک قدرت هسته‌ای بر سر تایوان نداشته باشد".

علیرغم تمام استدلال ذکر شده به نظر من ترس از حمله قریب الوقوع چین بی مورد به نظر می‌رسد. برای چندین دهه، سیاست چین در قبال تایوان "صبر استراتژیک" بوده است همان طور که رویکرد آن کشور در مورد سایر ادعا‌ها و مناقشات ارضی از هند تا دریای چین جنوبی نیز این گونه بوده است.

جنگ در اوکراین باعث کنار گذاشتن سناریوی حمله نظامی قریب الوقوع به تایوان از سوی چین خواهد شد و تعهد پکن به انجام این بازی طولانی را تقویت خواهد کرد. بهایی که مسکو چه از نظر نظامی و چه در قالب انزوای بین المللی پرداخته است تنها بخش کوچکی از آن چیزی است که چین در صورت تلاش برای تصرف تایوان با زور می‌تواند انتظار آن را داشته باشد.

پکن بر این باور است که بهتر به نظر می‌رسد صبورانه منتظر تسلیم نهایی تایوان باشد تا آن که در شرایط فعلی بخواهد به آن جزیره حمله کند و خطر تصرف جزیره با هزینه بسیار زیاد یا از دست دادن آن برای همیشه را متحمل شود.

حمله قریب الوقوع؟
ترس از حمله چین به تایوان پیش از حمله پوتین به اوکراین افزایش یافته بود. همانطور که "رابرت بلک ویل" و "فیلیپ زلیکو" در گزارشی در سال 2021 میلادی که توسط شورای روابط خارجی منتشر شد مطرح کردند تایوان در حال تبدیل شدن به خطرناک‌ترین نقطه اشتعال در جهان برای یک جنگ احتمالی است که ایالات متحده آمریکا، چین و احتمالا سایر قدرت‌های بزرگ را درگیر می‌کند.

پکن علاوه بر انگیزه‌های تاریخی و اقتصادی خود برای کنترل تایوان احساس می‌کند که باید از استفاده سایر قدرت‌ها از جزیره به عنوان پایگاهی برای فشار نظامی بر چین یا براندازی نظام سیاسی آن کشور جلوگیری کند.

به نوبه خود ایالات متحده نیز انگیزه‌های قوی برای پافشاری بر آنچه واشنگتن از سال 1972 میلادی از آن به عنوان "حل مسالمت آمیز مسئله تایوان" یاد می‌کند دارد که با توجه به احساسات مخالف اتحاد با چین در میان تایوانی‌ها به معنای پایان باز و بدون پایان و شاید وضعیت دائمی خودمختاری دوفاکتو برای آن جزیره است.

اگرچه احساسات زیادی در هر دو طرف وجود دارد که برای چین ناسیونالیسم (ملی گرایی) و برای ایالات متحده تعهد به دموکراسی است آن چه موضوع تایوان را واقعا غیر قابل مذاکره می‌کند منافع امنیتی دو کشور است.

در سال 1979 میلادی زمانی که ایالات متحده برای عادی سازی روابط با چین روابط دیپلماتیک خود را با تایوان قطع کرد پکن شانس معقولی برای پیروزی بر تایوان بدون استفاده از زور داشت. تایوان از نظر دیپلماتیک منزوی، از نظر نظامی ضعیف و به طور فزاینده‌ای از نظر اقتصادی به سرزمین اصلی وابسته بود.

چین با ایجاد انگیزه‌های زیادی برای شرکت‌های تایوانی به منظور انجام تجارت در سرزمین اصلی، خرید صادرات تایوانی و اعزام گردشگران چینی به آن جزیره این وابستگی را تشویق کرد. پکن هم چنین در رسانه‌های تایوانی با هدف ایجاد پوشش خبری مطلوب سرمایه گذاری کرد و با رهبران حزب ضد استقلال "کومینتانگ" روابط نزدیکی برقرار نمود.

با این وجود، این تلاش‌ها برای مهار موج مخالفت با اتحاد با چین در افکار عمومی و سیاست تایوان کافی نبود. بر اساس نظرسنجی‌ها سهم رای دهندگان تایوانی طرفدار اتحاد تایوان با چین کاهش یافت. بر اساس نظرسنجی‌ها سهم رای دهندگان تایوانی طرفدار اتحاد از 28 درصد در سال 1999 میلادی به کمتر از دو درصد در سال 2022 میلادی کاهش یافت.

اکثریت قریب به اتفاق تایوانی‌ها طرفدار "حفظ وضعیت موجود" هستند که در زبان سیاست تایوانی به معنای حفظ خودمختاری بدون اعلام رسمی استقلال است.

از سال 2016 میلادی حزب ضد اتحاد "دموکراتیک مترقی" هم مقام ریاست جمهوری و هم قوه مقننه را کنترل می‌کند و به نظر می‌رسد موقعیت خوبی برای پیروزی در انتخابات بعدی تایوان در سطح ملی در سال 2024 میلادی داشته باشد.

مجموع این روند‌ها چین را بر آن داشته تا موضع تهدیدآمیزتری را در قبال تایوان اتخاذ کند. پکن اقدامات خود را برای منزوی کردن آن جزیره از نظر دیپلماتیک افزایش داده، واردات و تجارت گردشگری را کاهش داده، ارتش چین را برای انجام عملیات مشترک پیچیده لازم به منظور تهاجم بین تنگه آموزش داده و گشت زنی‌ها و تحقیقات مکرری در منطقه شناسایی دفاع هوایی تایوان انجام داده است.

چین هم چنین آن چه را که پنتاگون آن را سیستم "ضد دسترسی/ منع منطقه" می‌نامد از جمله طریق موشک‌های دقیق دوربرد، اژدر‌های زیردریایی، موشک‌های بالستیک ضد کشتی، ابزار‌های سایبری و قابلیت‌های فضایی توسعه داده است.

این حرکات گمانه زنی‌ها مبنی بر این که چین در حال آماده شدن برای حمله تمام عیار است را شدت بخشیده است. علاوه بر تمایل "شی" برای حفظ میراث خود، تغییر موازنه قدرت بین چین و ایالات متحده اغلب توسط تحلیلگران آمریکایی به عنوان انگیزه احتمالی"شی" ذکر می‌شود.

برای مثال، "مایکل بکلی" و "هال برندز" معتقدند که چین ممکن است در کوتاه مدت به تایوان حمله کند چرا که تایوان به اوج قدرت ملی خود رسیده است و رهبران چین آن را می‌دانند. چین دوره‌ای از افول را تجربه می‌کند که ناشی از ترکیبی از بدهی‌های ناپایدار، افزایش هزینه‌های نیروی کار، پیری جمعیت، کاهش بهره وری و کمبود آب است.

در همین حال، ایالات متحده و تایوان اخیرا شروع به تنظیم مجدد وضعیت نظامی خود برای مقابله با تهدید نامتقارن چینی کرده اند. دولت بایدن ژاپن و کره جنوبی را حول تعهد به "ثبات در تنگه تایوان" کنار هم جمع کرده و کسب و کار‌های غربی به تدریج مکان‌های تولیدی خود را به دلیل افزایش هزینه‌های نیروی کار، فقدان شرایط برابر در بازار چین و محدودیت‌های ناشی از قرنطینه کرونا به خارج از چین منتقل می‌کنند.

از آنجایی که این تغییر جهت گیری افزایش خواهد یافت انگیزه‌های اقتصادی غرب برای اجتناب از جنگ با چین کاهش می‌یابد. با این منطق، پکن دلایلی برای حمله پیش از آماده شدن دشمنان اش دارد.

بازی انتظار
فرضیاتی که چنین پیش‌بینی‌هایی بر آن استوار است اشتباه نیستند، اما ناقص است. مجموعه کامل تری از حقایق نشان می‌دهند که چین هم چنان استراتژی صبر استراتژیک را در مورد تایوان دنبال می‌کند.

نکته اول آن که رهبران چین به درستی یا نادرست مطمئن به نظر می‌رسند که بهتر از غرب می‌توانند با مشکلات خود کنار بیایند. آنان چالش‌هایی را که "بکلی" و "برندز" در مقاله خود برجسته می‌کنند انکار نکرده اند، اما معتقدند غرب در حال افول است و کشور‌های غربی با اقتصاد‌های همراه با مدیریت بد، رشد کُند، شکاف‌های اجتماعی و رهبران سیاسی ضعیف دچار مشکل شده اند.

با این وجود، به نظر نمی‌رسد استراتژیست‌های چینی معتقد باشند که چین هنوز به تعادل قدرت مطلوبی با غرب رسیده است. همان طور که "یان شوئه تونگ" رئیس موسسه روابط بین‌الملل در دانشگاه تسینگ هوا استدلال می‌کند:"دسترسی جهانی چین هنوز هم با محدودیت‌هایی مواجه است. چین علیرغم اینکه یک قدرت بزرگ است خود را یک کشور در حال توسعه نیز می‌داند و به درستی این گونه است با توجه به این که سرانه تولید ناخالص داخلی آن بسیار کمتر از اقتصاد‌های پیشرفته است".

پکن می‌تواند منتظر بماند تا توازن قوا در غرب اقیانوس آرام به نفع آن کشور تغییر کند. زمانی واشنگتن درک کند که هزینه دفاع از تایوان فراتر از توان اش است و مقام‌های تایوانی متوجه شوند که واشنگتن دیگر اشتهای درگیری با چین را ندارد تایوان به طور عملگرایانه درباره ترتیباتی که پکن می‌تواند بپذیرد مذاکره خواهد کرد.

در این میان، چین فقط باید تایپه و واشنگتن را از تلاش برای تعیین تکلیف نهایی استقلال رسمی تایوان باز دارد. بنابراین، نمایش قدرت پکن پیش آزمون یک حمله قریب الوقوع نیست بلکه اقدامی برای خرید زمان به منظور حرکت تاریخ است.

دوم آن که برخلاف تصور رایج از چین به عنوان کشوری در حال آماده شدن برای جنگ پکن در تعقیب اهداف دیگر نیز از خود صبر استراتژیک نشان داده است. یک مورد خوب رفتار پکن در دریای چین جنوبی است جایی که چین هفت جزیره شنی را بدون ایجاد جنگ با ایالات متحده یا مدعیان سرزمینی رقیب ساخته و نظامی کرده است و این کار را تنها با ساختن بر روی لندفرم یا زمین دیس‌هایی انجام داد که از قبل کنترل خود را بر آن اعمال می‌کرد و در تمام مدت در ادعا‌های خود گسترش حضورش در آن منطقه آبی را انکار کرده بود.

مدعیان ارضی رقیب برای رویارویی با چین ضعیف‌تر از آن کشور بودند در حالی که ایالات متحده توجیهی برای انجام این کار نداشت، زیرا هیچ ادعای ارضی در جایی که چین در حال ساخت پایگاه است ندارد. پکن دسترسی به بخشی را که با آن کشور مخالفت می‌کرد محدود نمود، اما از تصرف آن خودداری کرد.

هم چنین، چین وضعیت موجود راهبردی را بدون ایجاد درگیری مسلحانه بر سر جزایر مورد مناقشه سنکاکو که در چین به جزایر دیائویو معروف است با افزایش حضور دریایی گاه به گاه در آب‌های ژاپن به حضور دائمی تغییر داد و نیرو‌های دریایی خود را با گارد ساحلی کمتر متخاصم و کشتی‌های ماهیگیری تکمیل کرد.

پکن از یک دستورالعمل مشابه در منطقه مورد مناقشه لداخ هند پیروی کرد جایی که نیرو‌های چینی به تدریج مواضع خود را پیش بردند و مجموعه‌ای از خطوط کنترل جدید را با تنها یک مورد تایید شده تیراندازی ایجاد کردند که به سرعت مهار شد.

نکته سوم آن که چین در پروژه‌های بندری ظاهرا غیرنظامی در سراسر اقیانوس هند و فراتر از آن سرمایه گذاری کرده است که می‌تواند به عنوان مبنایی برای عملیات‌های دریایی آینده باشد و زنگ هشداری را به صدا درآورد، اما هیچ اقدام متقابلی را به دنبال ندارد. پکن هم چنین از نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک خود در آفریقا، اروپا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و اقیانوسیه و قدرت هنجاری خود در نهاد‌های بین المللی برای تشویق دولت‌ها به منظور همسویی با منافع چین استفاده کرده که مجددا باعث به صدا در آمدن زنگ خطری شد که البته مقاومت موثری نداشت. چنین تاکتیک‌های دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی‌ای در "منطقه خاکستری" نشان می‌دهند که رفتار استراتژیک چین با نگاه به بلند مدت است و از عدم حضور به حضور پایدار در بسیاری از عرصه‌ها بدون عقب نشینی اساسی و با درگیری مسلحانه بسیار کم‌تر تعیین می‌شود. (به استثنای جنگ در لداخ)

همین احتیاط استراتژیک تاکنون در سیاست چین در قبال تایوان مشهود بوده جایی که پکن تنش را کاهش داده و از تلاش تایوانی‌ها برای استقلال بدون ایجاد بحران جلوگیری کرده است.

در نهایت دلیل چهارم درسی است که شی احتمالا از جنگ پوتین در اوکراین می‌آموزد: تجاوز سرزمینی از نظر نظامی توسط غرب بدون مجازات نخواهد ماند بلکه سخت و پرهزینه خواهد بود.

هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم "شی" مشابه پوتین به نظر می‌رسد توسط مردانی احاطه شده که به او می‌گویند جنگ بر سر تایوان به راحتی قابل پیروزی است. با این وجود، حتی اگر چنین مردانی نیز او را محاصره کرده باشند درگیری شدید در اوکراین به او یادآوری می‌کند که جنگ غیرقابل پیش بینی است و حکمرانی بر جمعیتی که در حال مقاومت هستند پرهزینه خواهد بود.

عملیات آبی و خاکی که چین برای تصرف تایوان باید انجام دهد بسیار دشوارتر از تهاجم زمینی روسیه به اوکراین خواهد بود. شی در حال اصلاح ساختار فرماندهی ارتش چین و تقویت آموزش برای چنین عملیاتی بوده است، اما نیرو‌های چینی در عملیات رزمی واقعی آزمایش نشده اند.

در همین حال، احتمال مداخله ایالات متحده برای دفاع از تایوان با افزایش احساسات ضد چینی در ایالات متحده و اروپا و پس از آن که "جو بایدن" رئیس جمهور ایالات متحده در ماه گذشته اظهار داشت که دفاع از تایوان "تعهدی است که ما بر عهده گرفته ایم" افزایش یافته است.

حتی اگر پکن بتواند در جنگ بر سر تایوان پیروز شود مشخص نیست که بتواند در آینده پیروز باقی بماند. به همان اندازه که انزوای روسیه از اقتصاد‌های غربی برای مسکو دردناک بوده سناریوی پس از جنگ برای اقتصاد چین آسیب رسان‌تر خواهد بود. چین 70 درصد نفت و 31 درصد گاز طبیعی خود را وارد می‌کند.

چین بزرگترین تولید کننده زغال سنگ در جهان است، اما هنوز هم نیاز به واردات بیش‌تر دارد. اگرچه چین برای خودکفایی غذایی تلاش می‌کند با این وجود، بزرگترین وارد کننده مواد غذایی به ویژه ذرت، گوشت، غذا‌های دریایی و سویا در جهان است. برخی از واردات انرژی و مواد غذایی از طریق روسیه انجام می‌شود، اما بسیاری از این محصولات از کشور‌هایی می‌آیند که در صورت حمله چین به تایوان آن را تحریم خواهند کرد.

حتی اگر این کار را انجام ندهند نیروی دریایی چین توانایی جهانی برای دفاع از مسیر‌های کشتیرانی که این کالا‌ها و بسیاری دیگر از کالا‌های حیاتی در آن جریان دارند را ندارد.

هر جنگی بر سر تایوان حتی موفقیت آمیز برای پکن ضربه‌ای ویرانگر به اقتصاد چین وارد می‌کند و شرایطی را فراهم می‌سازد که ثبات سیاسی داخلی را تهدید می‌کند و باعث شکست و نه تحقق رویای چین می‌شود.

مبارزه با صبر از طریق صبر
هیچ یک از این موارد دلیلی برای رضایت آمریکایی‌ها یا تایوانی‌ها نیستند. چین از دستور استراتژیست باستانی "سون تزو" پیروی می‌کند:"تسلیم کردن دشمن بدون جنگیدن نقطه اوج مهارت است". اگر پکن در نهایت موفق به تصرف تایوان شود اعتبار واشنگتن را نزد متحدان آسیایی و حتی اروپایی اش تضعیف می‌کند و استرالیا، ژاپن، کره جنوبی و سایر کشور‌ها را به چالش خواهد کشید که یا با چین کنار بیایند یا برای دفاع از خود بدون کمک آمریکایی‌ها آماده شوند.

تنها راه برای شکست استراتژی صبر استراتژیک چین تایوان اعمال صبر و شکیبایی متقابل با تطبیق مستمر بازدارندگی آمریکا و تایوانی با یکدیگر است، زیرا تسلیحات و آموزش چینی تهدیدی همیشه در حال تغییر و فزاینده است.

این یک پیشنهاد بلند مدت برای ایالات متحده است در زمانی که سهم این کشور از تولید ناخالص داخلی جهانی به کمتر از 25 درصد (از 40 درصد در سال 1960 میلادی) کاهش یافته است و نیروی دریایی ایالات متحده از این موضوع گلایه‌مند است که کشتی‌های کافی برای انجام تمام ماموریت‌ها را در اختیار ندارد.

برای جزیره‌ای که تنها 2.1 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف امور دفاعی می‌کند این پیشنهادی دارای اولویت است. تایوان به تازگی از خرید تسلیحات گران قیمت و پیشرفته دور شده و به سمت استراتژی واقع بینانه‌تر "خارپشتی" حرکت می‌کند که تهیه و تدارک مین، موشک‌های کوتاه برد، دفاع مدنی و آمادگی مقاومت چریکی را شامل می‌شود.

با این وجود، اگر یک بن بست طولانی مدت در تنگه تایوان محتمل‌ترین چشم انداز برای آینده باشد طرفی که طولانی‌ترین مدت در بازی باقی می‌ماند طرفی است که احتمالا صدرنشین خواهد بود.

 

منبع: فرارو